Friday, May 30, 2014

جادوي مورفي

تا آن جايي كه به من مربوط مي شود، ٦ مارچ روز خيلي مهم و با ارزشي است، و اگر به من باشد، يك سال روز ٦ مارچ براي خودم برگزار مي كنم و حتي يك ويژه برنامه هم به همين مناسبت ترتيب مي دهم و اگر كمي پر رو تر هم باشم، مي توانم كلي از شما را هم براي شركت در اين مراسم دعوت كنم
حالا پيش از اينكه كسي بخواهد تن تقويم ديواري را ديد بزند، يا از لاي سر رسيد جلد كلفتش، سركتاب باز كند كه ٦ مارچ، چرا و از كي تا حالا، انقدر حائز اهميت شده، خودم برايتان مي نويسم كه اين روز عزيز، روزي است كه من موفق شدم يك تمرين كراس فيت بسيار معروف به اسم "مورف" را از اول تا آخر انجام بدهم
مورف، بدون اغراق، يك تمرين آدم كش است شامل:
 ١.٥ مايل دويدن
100 Pull ups
200 Push ups
300 Squats
و باز ١.٥ مايل ديگر دويدن
تمرين به نام ستوان "مايك مورفي" نامگذاري شده، كه در سال ٢٠٠٥ در افغانستان، طبيعتاً به دست طالبان، كشته شد
گرچه، از مدتها قبل، جان كندن با "كراس فيت" هاي جور واجور، براي من حكم يه نوع مراقبه را پيدا كرده بود، يعني متحمل شدن يك سري كار جسماني براي آرام كردن ذهن، اما، "مورف" از دور جداً شبيه يك كار غير ممكن، و حسابي هراس آور بود، ٣٠٠ بار اسكوات!؟ دس وردار! اما حالا كه دور هم هستيم و بر ميگرديم به آن روز نگاه مي كنيم، به همان حرف معروفي مي رسم كه مي گفت: آنچه تو را به چالش نكشيده باشد، هرگز تغييرت نخواهد داد
مورف، همه ي آن چيز هايي را كه من در طول زندگي درباره ي خودم تأليف كرده بودم، براي هميشه عوض كرد. تمرين يك ساعت و سي وچهار دقيقه طول كشيد و جداً لازم نيست براي شما تعريف كنم كه به چند ليتر عرق كردن نياز بود، و چقدر دندان خشم بر جگر خسته فشار دادن، و اسپاسم هاي ماهيچه اي، كه در ست هاي بالا از راه مي رسيدند تا آدم را از آدامه ي اين سفر بي انتها منصرف كنند، اما در تاريخ ٦ مارچ سال ٢٠١٤ من "مورف" معروف را تمام كردم و بلافاصله يك آدم ديگري شدم
آدمي كه خودش را طور تازه اي باور كرده، جوري كه انگار هيچ كاري، هر قدر هم بزرگ و دور از دسترس، در برابر يك دندگي و شكيبايي اش، غير قابل انجام نيست
شيوه ي كار همان چيزي است كه توي كلاس هاي موفقيت تدريس مي كنند، بايد مأموريت بزرگ را بين عملياتهاي  كوچكتر سرشكن كرد. بايد هيولاي بزرگ، به سربا زها و سردارهاي كوتاه قامت تري خورد بشود كه در جنگ تن به تن، بشود يكي يكي از پس شان برآمد، بعد البته مي ماند، عرق ريختن و يكي يكي از پس شان برآمدن
بنابراين، خانومها، آقايان! تا آن جايي كه به من مربوط مي شود، ٦ مارچ روز خيلي مهم و با ارزشي است كه مي توأم برايش حتي ويژه برنامه ي سالانه اي برپا كنم و خيلي از شما را هم دعوت كنم كه با هم، اين نقطه ي عطف عرق كرده را، با درد عضله هاي ناسور، و البته، لبخند پيروزي، جشن بگيريم

No comments:

Post a Comment